نماز با دست بسته یا باز ارسال و تکفیر

مشخصات كتاب

سرشناسه : طبسی، نجم الدین، 1334 -

عنوان و نام پديدآور : نماز با دست بسته یا باز ارسال و تکفیر/ نجم الدین طبسی ؛ ترجمه محمدحسین شیرازی .

مشخصات نشر : قم: دلیل ما، 1386.

مشخصات ظاهری : 56 ص.

فروست : سلسله درس هایی از فقه مقارن؛ 3.

شابک : 4000 ریال : 978-964-397-298-1

وضعیت فهرست نویسی : برونسپاری (فاپا)

یادداشت : کتابنامه: ص. [49] - 51 ؛همچینن به صورت زیرنویس.

موضوع : تکتف.

موضوع : نماز -- اهل سنت

موضوع : نماز -- احادیث

شناسه افزوده : شیرازی، محمدحسین، 1334- مترجم

رده بندی کنگره : BP186/4/ط2ن8 1386

رده بندی دیویی : 297/353

شماره کتابشناسی ملی : 1052529

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

ص: 9

مقدمه

اشاره

يكي از عالمان بزرگ ساكن آفريقا، كه از فضلاي حوزه است، طي تماس تلفني از نگارنده خواست مطالبي دربارۀ تكتّف؛ يعني گذاشتن دست راست بر روي چپ به هنگام نماز از نظر روايي و تاريخي جمع آوري، تهيه و تنظيم كنم.

پس از بررسي و پژوهش فشرده و سريع، به دليل اشتغال زياد و تنگي وقت، سرانجام موفق شدم مجموعۀ حاضر را گردآوري نموده و به رشتۀ تحرير در آورم.

تكفير يا ارسال؟

پرسشي كه همواره براي بسياري مطرح مي شود، اين است كه: آيا گذاشتن دست، روي دست در نماز؛ چه دست راست روي دست چپ و چه دست چپ روي دست راست، جايز است يا خير؟

مشهور نزد شيعه جايز نبودن آن است (1) همان گونه كه در كتاب هاي

ص: 10


1- خلاف، ج 1، ص 109.

خلاف (1)، غنية (2) و دروس (3) چنين است.

سيد مرتضي در كتاب الانتصار (4) ادعاي اجماع بر عدم جواز كرده است. همچنين روايات بسياري نيز از اهل بيت عليهم السلام در اين باره رسيده است.

و نزد اهل سنت نيز كساني مانند امام مالك و برخي از فقهاي پيشين، آن را مكروه مي شمارند و از تابعين و حتي از برخي صحابه نيز نقل شده كه معتقد به ارسال بوده اند. (5)

اختلاف در ميان اهل سنت، در اين مسأله از آنجا ناشي شده است كه در ميان روايات آنان نيز روايات صحيحي دربارۀ نماز پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شده كه آن حضرت هنگام نماز دست راست خود را بر روي دست چپ نمي گذاشت؛ چنانكه ابن رشد قرطبي بر اين مطلب تصريح كرده اند.

ابراهيم نخعي (6) نيز، كه پيش از ولادت بسياري از پيشوايان مذاهباو

ص: 11


1- خلاف، ج 1، ص 109.
2- غنية النزوع، ص 81.
3- الدروس الشرعية، ص 185.
4- الانتصار، ص 41.
5- بداية المجتهد، ج 1، ص 136؛ ذهبي دربارۀ قرطبي مؤلف اين كتاب مي گويد: او علامه در فقه است … در فقه برتري يافت … از نظر كمال و علم و فضل در اندلس بي نظير بود … همانگونه كه در فقه پناهگاه مردم بوده، در طب و پزشكي نيز مردم به وي رجوع مي كردند. سير اعلام النبلاء، ج 21، ص 308.
6- او از بزرگان قرن اوّل بود و برخي از صحابه را درك كرد و در سال نود و شش هجري وفات يافت. ذهبي مي گويد: او امام و حافظ، فقيه عراق و يكي از بزرگان است و از عده اي روايت نقل كرده است.. و نيز حكم بن عتيبه و سليمان بن مهران و جمع بسياري از او نقل كرده اند. او

چهارگانۀ اهل سنت وفات يافته، معتقد به ارسال در نماز بوده است.

همچنين حسن بصري، (1) تابعي كه اهل سنت او را از نظر علمي و عملي سرور اهل زمانش مي دانند و ابن سيرين (2) و ليث بن سعد (3) و عبد اللّٰه بن زبير كه او را از صحابهدر

ص: 12


1- حسن بصري دو سال پيش از اتمام خلافت عمر متولد شد و در نماز جمعه عثمان شركت مي كرد … گفته اند كه او در علم و عمل سيد زمانش بود. ابن سعد مي نويسد: او جامع، عالم، رفيع، فقيه، ثقه، حجت، قابل اعتماد، عابد، ناسك و كثير العلم بوده، سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 571. ولي در نزد ما روايات زيادي در مذمّت او وارد شده است.
2- محمد بن سيرين در اواخر خلافت عمر متولد شد و در سال يكصد و ده هجري از دنيا رفت. او سي صحابي را درك كرد. عجلي مي گويد: كسي را فقيه تر از او در تقوي و نيز باتقواتر از او در فقه نديدم. و طبري مي گويد: ابن سيرين فقيه، عالم، باتقوي، كثير الحديث و راستگوست كه اهل علم و فضل نيز به آن گواهي داده اند و حجت است. سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 606. و او از معتقدان به ارسال نماز بود. علماي پيشين ما گرچه به او اشاره اي نكرده اند، ليكن از او كلماتي در دفاع و مدح از حَجّاج بن يوسف نقل شده است. تستري مي گويد: اگر اين احاديث صحيح باشد، همين در ناداني و جهل او كافي است. قاموس الرجال، ج 9، ص 322؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 130.
3- در مورد ليث بن سعد گفته اند: او امام حافظ، شيخ الاسلام و عالم ديار مصر بود كه در

دانسته اند، بلكه مشهورترين قول از مذهب مالك چنين است و همۀ اهل مغرب بر اين نظريه؛ يعني ارسال معتقد بوده اند.

سه نظر اهل سنت:

رأي و نظريۀ اهل سنت در تكفير و يا ارسال سه قول است:

1- كراهت 2- جواز انجام آن، كراهت ندارد و تركش هم مستحب نيست. 3- مستحب (1) و ما به منبعي كه آن را واجب بداند، دست نيافتيم

ص: 13


1- البيان و التحصيل، ج 1، ص 394.

و وجوب آن، تنها به عوام اهل سنت نسبت داده مي شود. (1)

روايات نقل شده در كتابهاي اهل سنت (با قطع نظر از ضعيف بودن سند آن) به بيست حديث مي رسد و از اين تعداد تنها يك حديث است كه بخاري از ابو حازم نقل مي كند. (2)

همان طور كه عيني (3) و شوكاني (4) و ديگران تصريح كرده اند، در آن حديث و شبهۀ مرسل و منقطع بودن وجود و دارد همچنين حديث مسلم كه (5) از ابي وائل نقل شده نيز گرفتار آفتِ ارسال است؛ زيرا روايات علقمه از پدرش مرسل است. ابن حجر نيز به آن تصريح دارد. (6) و اما در مورد بقيۀ روايات بايد گفت كه آنها نزد اهل سنت ضعيف شمرده شده اند. و به اقرار اصحابِ سنن و جوامعِ و علماي رجال، اعتمادي بر آنها نيست: بنابراين، هيچ مجوّزي باقي نمي ماند، جز اين كه بگوييم اين خود فعل و عملي است كه دليلي بر جايز بودن آن در نماز وجود ندارد. پس انجام آن به قصد مشروعيت و سنت و از آداب نماز شمردن، بي شك حرام است؛ چون در حرمت آن كافي است كه بگوييم هيچ وجه4.

ص: 14


1- الفقه الإسلامي و ادلّته، ج 4، ص 874.
2- بخاري، ج 1، ص 135.
3- عمدة القاري، ج 5، ص 280.
4- نيل الأوطار، ج 2، ص 187.
5- مسلم، ج 1، ص 150.
6- تهذيب التهذيب، ج 8، ص 314.

شرعي ندارد، تا چه رسد به اين كه خلاف آن ثابت شود و دليلي بر نهي از آن داشته باشيم. (1)

از عترت طاهرين عليهم السلام نيز نهي وارد شده است. ديگر اين كه آن عمل (كار) است و عمل در نماز جايز نيست؛ چنانكه ابن رشد نيز به آن (يا نزديك به اين قول) اشاره دارد.

و همچنين نامگذاري آن به (تكفير) كه مجوس آن را انجام مي داده اند (2)؛ تأييدي است بر نظريه عترت پيامبر صلي الله عليه و آله بلكه تأكيد بر آن است.

فقهاي اهل سنت در چگونگي انجام تكفير اختلاف دارند كه آيا بايد دست را بالاي ناف قرار داد يا پايين آن و يا اين كه دست راست بر روي دست چپ قرار بگيرد يا به عكس؟ چگونه ممكن است تكفير سنت مؤكّد باشد. در حالي كه كيفيت آن مشخص نيست؟ چگونه كيفيت آن بر صحابه مخفي مانده است. با اين كه آنها هر روز افزون بر نمازهاي مستحبي و نماز اموات و نمازهاي عيد، مقيد به شركت در نماز جماعت پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله بودند!

اينها همه شواهد و تأكيدهايي است كه نشان مي دهد در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله چنين چيزي وجود نداشته است. بنابراين بايد گفت: عمل (تكفير) نيزد.

ص: 15


1- مصباح الفقيه، ج 1، ص 401.
2- در كتاب آينه آيين مزديسني، ص 20 نوشته كيخسرو (چاپ دوّم) آمده است: طريقۀ عبادت و نماز نزد آنها ايستادن در مقابل خداوند و قرار دادن دست عبوديت بر سينه است و اين چنين خداوند را پرستش مي كنند.

مانند به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي در ماه رمضان (نماز تراويح) و اضافه كردن (الصلاة خَيْرٌ مِنَ النَّوْم) و حذف (حَيَّ عَلَي خَيْرِ الْعَمَلِ) در اذان و حرام كردن دو متعۀ (نكاح و حج) و جلوگيري از تدوين حديث شريف و … از اموري است كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله به وجود آمده است.

روايات اهل بيت عليهم السلام

آنچه از اهل بيت عليهم السلام وارد شده، روايات فراواني است كه از تكفير نهي كرده و آن را عمل مجوس دانسته است:

1- (عن احدهما عليهم السلام قلت: الرجل يضع يده في الصلاة، و حكي اليمني علي اليسري؟ فقال: ذلك التكفير، لا تفعل). (1)

راوي مي گويد: به يكي از آن دو بزرگوار: (امام باقر يا امام صادق عليها السلام) گفتم:

كسي دست خود را در نماز بر دست قرار مي دهد و گفته شده كه دست راست را بر روي چپ گذاشته است اين عمل چه حكمي دارد؟ ايشان فرمودند: اين عمل تكفير است و آن را انجام نده.

مجلسي بعد از نقل حديث اوّل مي گويد: اين روايت حسن و مانند صحيح است و منظور از تكفير، گذاشتن دست راست بر چپ است كه اهل سنت انجام مي دهند و نهي از آن، به خاطر حرام بودن است؛ چنان كه بيشتر علماء به آن قائلند.

ص: 16


1- وسائل، ج 7، ص 266، ب 16- مؤسسه آل البيت. مرآة العقول، ج 15، ص 74.

2- (عن أبي جعف عليه السلام: و عليك بالإقبال علي صلاتك … و لا تكفر فإنما يفعل ذلك المجوس). (1)

امام باقر علي السلام مي فرمايد: بر تو باد رو به قبله ايستادن، در نماز … و تكفير نكردن، چون تكفير كار مجوس است.

3- (علي بن جعفر قال: قال أخي قال علي بن الحسين:

وضع الرجل إحدي يديه علي الأخري في الصلاة عمل، و ليس في الصلاة عمل). (2)

علي بن جعفر مي گويد: برادرم (امام موسي بن جعفر) گفت:

علي بن الحسين عليه السلام فرمود: قرار دادن يكي از دست ها بر ديگري در نماز يك كار و عمل است و چنين چيزي در نماز انجام نشود.

4- (علي بن جعفر [أخيه موسي بن جعفر] و سألته عن الرجل يكون في صلاته أ يضع إحدي يديه علي الأخري بكفه أو ذراعه؟ قال: لا يصلح ذلك، فأن فعل فلا يعود له). (3)

علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليه السلام نقل مي كند: از او پرسيدم در مورد شخصي كه نماز مي گزارد، آيا بايد دستش را بر ديگري بگذارد، يا بازوي خود را؟ حضرت فرمود: اين عمل صحيح نيست، اگر آن را انجام داده، تكرار نكند.)

5- (عن علي عليه السلام في حديث الأربعمائة: قال: لا يجمع المسلم يديه فيان

ص: 17


1- همان.
2- همان.
3- همان

صلاته و هو قائم بين يدي الله عز و جل، يتشبه بأهل الكفر يعني المجوس). (1)

امام علي عليه السلام در حديث أربعمائة مي فرمايد: مسلمان نبايد در نماز، در حالي كه در پيشگاه خداوند عزّ و جلّ قرار دارد، دستهايش را جمع كند؛ چون با اين عمل به اهل كفر يعني مجوس شبيه مي شود.

6- (عن أبي عبد الله عليه السلام في حديث أنه لما صلي قام مستقبل القبلة، منتصبا، فأرسل يديه جميعا علي فخذيه قد ضم أصابعه). (2)

از امام صادق عليه السلام در حديثي نقل شده است كه هرگاه به نماز مي ايستاد، رو به قبله دستانش را بر رانهاي خود قرار مي داد و انگشتانش را نيز جمع مي كرد.

7- (عن أبي جعفر عليه السلام: قال: إذا قمت إلي الصلاة فلا تلصق قدمك بالأخري … و أسد منكبيك و أرسل يديك و لا تشبك أصابعك و ليكونا علي فخذيك قبالة ركبتيك … و لا تكفر فإنما يفعل ذلك المجوس). (3)

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: وقتي به نماز مي ايستي پاهايت را به هم نچسبنان و شانه هايت را بينداز و دستانت را باز كن و انگشتانت را در هم نكن و بايد دستانت بر را نهايت برابر زانو باشد … و تكفير نكن، چون اين عمل از اعمال مجوس است.

8- (المجلسي عن الجامع البزنطي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: فإذا قمت في صلاتك فاخشع فيها … و لا تكفر). (4)0.

ص: 18


1- همان.
2- همان.
3- وسائل، ج 7، ص 511، باب 17، و ص 463.
4- بحار الأنوار، ج 84، ص 186، ذيل ح 1/ مستدرك، ج 5، ص 420.

علّامۀ مجلسي، از جامع بزنطي، از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه فرمود: وقتي ارادۀ نماز كردي خشوع داشته باش و تكفير نكن!

9- (القاضي نعمان المصري، عن جعفر بن محمد عليه السلام أنه قال: إذا كنت قائما في الصلاة: فلا تضع يدك اليمني علي اليسري و لا اليسري علي اليمني، فإن ذلك تكفير أهل الكتاب، و لكن أرسلهما إرسالا، فإنه أحري أن لا يشغل نفسك عن الصلاة). (1)

قاضي نعمان مصري، از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: هرگاه به نماز ايستادي، دست راست خود را بر چپ و يا دست چپ خود را بر راست مگذار، چون اين عمل، تكفير اهل كتاب است و بلكه آن را باز نگهدار، پس آن سزاوارتر است، تا اين كه خود را در نماز مشغول نكني!

10- (عن أبي جعفر عليه السلام قال: قلت له فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ)؟

قال النحر: الاعتدال في القيام أن يقيم صلبه و نحره. و قال: و لا تكفر، فإنما يصنع ذلك ذلك المجوس). (2)

از امام باقر عليه السلام نقل شده كه مي گويد: به حضرت عرض كردم:

(فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ) به چه معناست؟ فرمود: نحر يعني اعتدال در قيام؛ به طوري كه پشت و گردنش ايستاده و راست باشد و فرمود: تكفير نكنيد، چون اين عمل از اعمال مجوس است.7.

ص: 19


1- دعائم الاسلام، ج 1، ص 159/ مستدرك، ج 5، ص 420.
2- كافي، ج 3، ص 337.

نظريۀ فقهاي شيعه

1- شيخ مفيد:

شيعه در ارسال (باز بودن دست در نماز) اتفاق نظر دارند و قرار دادن يكي از دستها بر ديگري، مانند تكفير اهل كتاب را جايز نمي دانند و اين كه هر كسي در نماز چنين كند بدعت نموده و با سنت رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمۀ طاهرين عليهم السلام از اهل بيت آن حضرت، مخالفت كرده است. (1)

2- سيد مرتضي:

از چيزهايي كه گمان كرده اند اختصاص به اماميه دارد منع از قرار دادن دست راست بر چپ در نماز است، چون غير از اماميه اعتقاد به كراهت آن دارند و طحاوي در مورد اختلاف فقها از مالك حكايت كرده كه قرار دادن يكي از دستها بر ديگري، در نمازهاي مستحبي كه قيام در آنها طولاني مي شود، انجام مي گيرد و ترك آن را در عين حال بهتر مي دانم.

طحاوي، همچنين از ليث بن سعد نقل كرده كه گفت: بازگذاشتن دستها در نماز، نزد من بهتر است از اين كه قيام در آن طولاني شود خستگي شديد به وجود آيد، آنگاه قرار دادن دست راست بر چپ مانعي ندارد. (2)

3- شيخ طوسي:

قرار دادن دست راست بر چپ و چپ بر راست

ص: 20


1- الاعلام، ص 22، چاپ شده در ضمن سلسله تأليفات شيخ مفيد، ج 9، كتاب التذكرة.
2- الانتصار، ص 41.

در نماز، جايز نيست … و از مالك دو روايت وارد شده است كه يكي از آنها مثل قول شافعي است كه قرار دادن دست راست بر چپ را جايز مي شمارد و ابن القاسم از او روايت كرده است كه ارسال دست ها سزاوار است.

و از او روايت شده كه گفت: در نماز مستحبي وقتي قيام طولاني مي شود، جايز است و اگر طولاني نشود، جايز نيست و در نماز واجب نيز جايز نيست، ليث بن سعد نيز مي گويد: اگر خستگي پيش آمد دستهايش را باز بگذارد و اگر خسته نشد، انجام ندهد و قول مالك نيز چنين است.

دليل ما، اجماع فرقۀ اماميه است، در ميان آنها اختلافي نيست در اين كه تكفير نماز را قطع مي كند و نيز اين كه ثبوت اجزاي نماز نياز به دليل شرعي دارد و چيزي كه بر مشروع بودن آن دلالت كند، در شرع مقدس موجود نيست و احتياط پرهيز از تكفير را ايجاب مي كند؛ چون شكي نيست كسي كه در نماز دست ها را جمع نمي كند، نمازش صحيح است پس بنابراين، جزم به صحت نماز واجب است. (1)

4- شيخ بهايي

مي گويد: تكفير، يعني قرار دادن دست راست بر چپ، كه مخالفان آن را انجام مي دهند و اكثر (علما) نهي در آن را به خاطر حرام بودن مي دانند. آيا نماز را باطل مي كند؟ بيشتر علما معتقد به (مبطل بودن) آن هستند، بلكه شيخ طوسي و سيد مرتضي معتقدند كه اجماع بر آن وجود دارد. (2)

ص: 21


1- الخلاف، ج 1، ص 109.
2- الحبل المتين، ص 214؛ ملاذ الأخيار، ج 3، ص 553.

منشأ و ريشۀ تكفير

گفته اند كه تكفير نيز از بدعتهاي خليفۀ دوم، عمر بن خطاب است كه آن را از اسراي عجم گرفته است.

محقّق نجفي مي گويد: حكايت شده است، هنگامي كه اسراي عجم را نزد عمر آوردند، آنان در مقابل او دستها را بر ديگري قرار دادند.

عمر دليل آن را پرسيد، آنان پاسخ دادند: ما اين كار را براي خضوع و تواضع در مقابل پادشاهان انجام مي دهيم، عمر از اين كار خوشش آمد و آن را در نماز در برابر خداوند انجام داد و از زشتي تشابه به مجوس در شرع غفلت كرد! (1)

كلمات فقهاي اهل سنت و پيشوايان آنها:

1- مدونة الكبري (نظر مالك به نقل از ابن قاسم):

مالك دربارۀ قرار دادن دست راست بر چپ مي گويد: در نماز واجب صحيح نمي دانم.

ص: 22


1- جواهر الكلام، ج 11، ص 19/ مصباح الفقيه، كتاب الصلاة، ص 402.

مالك آن را مكروه مي دانست ولي در نمازهاي مستحبي، كه قيام در آن طولاني مي شود، جايز مي شمارد. (1)

2- قرطبي مي گويد:

علما در گذاشتن يكي از دستها بر روي ديگري، در نماز، اختلاف نظر دارند، مالك آن را در نمازِ واجب، مكروه مي داند ولي در نمازهاي مستحبي جايز مي شمارد بعضي چنين پنداشته اند كه اين عمل از مستحبات نماز است، و آنها جمهور اهل سنت هستند، سبب اختلاف آنها به اين جهت است كه آثار ثابتي در مورد نماز پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شده است و در هيچ يك از آنها در اين باره (كه آن حضرت صلي الله عليه و آله در نماز دست راست را بر چپ قرار داده باشد) سخني را نقل نكرده اند و از طرفي مردم نيز به آن عمل امر شده اند و در روايت ابي حميد چنين وارد شده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله چنين مي كرده است.

بنابراين، عده اي معتقدند آثاري كه آن (تكفير) را ثابت مي كند، مقتضي چيزي زايد بر آثاري است كه تكفير را ثابت نمي كند، پس واجب است كه آن زياده نيز انجام گيرد.

و بعضي نيز معتقدند: واجب تر آن است به آثاري عمل شود كه در آنها زيادي نيست، چون بيشتر هستند و بنا بر اين، تكفير در نماز صحيح نيست و آن از باب ياري جستن از خداوند است و به اين خاطر مالك در نماز مستحبي آن را جايز مي شمارد و در نماز واجب جايز نمي داند … (2)

3- در بيان و تحصيل آمده است:

در مورد قرار دادن دست ها بر

ص: 23


1- مدونة الكبري، ج 1، ص 76.
2- بداية المجتهد، ج 1، ص 136، ابن رشد قرطبي متوفاي سال 595 هجري.

ديگري، در نماز، واجب، پرسيدم: اگر دست راست را بر آرنج چپ قرار دهد در حال ايستاده، در نماز واجب و يا مستحب، آيا صحيح است؟

محمد بن رشد مي گويد: قول مالك كه مي گويد: (اشكالي نمي بينم) دلالت وارد بر جواز تكفير در نماز واجب يا مستحبي، بدون تفصيل و در روايت ابن قاسم در مدونة الكبري چنين آمده است كه ترك آن در نماز بهتر از انجام آن است؛ چون در آن مي گويد: در نمازِ واجب، صحيح نمي دانم و مالك آن را مكروه مي دانست ولي در نمازهاي مستحبي، زماني كه قيام طولاني مي شود، انجام دادن آن، جهت رفع خستگي جايز است و در بعضي از روايات، جملۀ (آن را مكروه مي دانست) حذف شده است، بنابراين؛ با سقوط اين جمله به نظر مي رسد كه در مذهب مالك ترك تكفير افضل باشد؛ چون معناي سخن او كه مي گويد: (لٰا أعْرفُ ذلك في الفريضة) آن است كه تكفير را در نمازِ واجب، جايز نمي دانم كه از سنت و يا مستحبات نماز باشد.

آنجا هم كه مي گويد: در نماز مستحبي، زماني كه قيام طولاني شد، جهت تجديد قوا و رفع خستگي اشكالي ندارد، فهميده مي شود كه در نماز مستحبي اگر قيام طولاني نشود تكفير اشكال دارد و در نماز واجب هم اگر چه قيام طولاني شود، اشكال دارد و اگر جملۀ (كان يكرهه) نيز در كلام باشد. كه دلالت آن واضح تر است؛ چون حدّ مكروه آن است كه در ترك آن پاداش است و در انجام آن گناهي نيست. (1)8.

ص: 24


1- البيان و التحصيل، ج 1، ص 394 و مرقاة المفاتيح قاري، ج 2، ص 508.

4- نووي مي گويد:

گفتيم كه در مذهب ما تكفير از سنت است …

ابن منذر از عبد اللّٰه بن زبير و حسن بصري و نخعي حكايت كرده كه آن حضرت صلي الله عليه و آله دستهاي خود را پايين مي آورد و يكي را بر روي ديگري نمي گذاشت و قاضي أبو الطيب نيز از ابن سيرين حكايت كرده و ليث بن سعد نيز مي گويد: دستهايش را مي انداخت ولي اگر قيامش طولاني مي شد، جهت استراحت دست راست را بر چپ قرار مي داد.

اوزاعي نيز مي گويد: تخيير ميان جمع كردن و انداختن دست است و عبد الحكم از مالك نقل كرده است كه دستها را جمع مي كرد ولي ابن القاسم از مالك جمع نكردن (ارسال) را نقل كرده است و آن مشهور است و جميع اهل مغرب، از اصحاب و جمهور آنها بر اين نظريه اند و به حديث نماز مسي ء (كسي كه نمازش را اشتباه مي خواند) استناد مي كنند كه پيامبر صلي الله عليه و آله به او نماز آموخت و از قرار دادن دست راست بر چپ سخني بر زبان نياورد … (1)

بنابراين، در اين مسأله سه قول وجود دارد:

نخست اين كه: در نماز واجب و مستحب جايز است. يعني نه انجام آن مكروه است و نه تركش مستحب. و اين نظريه از اين روايت (روايت صلاة مسي ء) استفاده مي شود.

دوم اين كه: كراهت دارد و ترك آن در نمازِ واجب و مستحب، مستحب است، مگر هنگامي كه در نماز مستحبي قيام طولاني شود كه

ص: 25


1- المجموع، ج 3، ص 313.

در آن صورت، تكفير جايز است، نه مكروه و نه مستحب. و اين قول مالك در المدونة آمده است.

سوم: انجام دادن آن در نماز واجب و نافله مستحب است و ترك آن كراهت دارد و اين قول مالك، در روايت مطرف بن ماجشون (1) آمده است. (2)

5- عيني مي گويد:

ابن منذر از عبد اللّٰه بن زبير و حسن بصري و ابن سيرين حكايت كرده كه دست ها را پايين قرار مي داد و همچنين مشهور است كه مالك نيز چنين نظري داشت و اگر (قيام) طولاني مي شد، براي استراحت، دست راست را بر چپ قرار مي داد.

ليث بن سعد نيز مي گويد: اوزاعي معتقد به تخيير ميان وضع تكفير و ارسال بود. (3)

6- شوكاني از قول دارقطني نقل مي كند:

ابن منذر از ابن زبير و حسن بصري و نخعي روايت كرده است كه دست ها را باز مي گذاشت و دست راست را بر چپ قرار نمي داد و نووي از ليث بن سعد و مهدي در كتاب البحر از قاسميه و ناصريه، و باقر، و ابن القاسم از مالك نيز چنين نقل كرده اند. (4)

7- زحيلي مي گويد:

جمهور علما، غير از مذهب مالكي مي گويند:

ص: 26


1- البيان و التحصيل، ج 1، ص 394 و مرقاة المفاتيح قاري، ج 2، ص 508.
2- مفتي مدينة و شاگرد مالك بن انس، بود و علاقۀ خاصي به آواز و غنا داشت و از علم حديث آگاهي نداشت. سير اعلام النبلاء، ج 10، ص 360.
3- عمدة القاري، ج 5، ص 278، المفني، ج 1، ص 472.
4- نيل الاوطار، ج 2، ص 186؛ المجموع، ج 3، ص 311؛ المغني، ج 1، ص 549؛ شرح كبير، ج 1، ص 549؛ المبسوط سرخسي، ج 1، ص 23؛ الفقه علي مذاهب الاربعه، ج 1، ص 151.

سنت است كه نمازگزار بعد از تكبير دست راستش را بر پشت دست چپ و مفصل آن قرار دهد …

8- مذهب مالكي مي گويد:

مستحب است باز گذاردن دست ها در نماز با وقار، نه با قوت و قدرت و بستن دست ها بر سينه در نماز مستحبي جهت تكيه كردن بر آن بدون ضرورت جايز است، و بستن دست ها در نماز واجب، جهت تكيه كردن مكروه است.

و در بيان حقيقت مذهب مالك مي گويد: با حقيقت مذهب مالك، كه به منظور ستيز و دشمني با عمل غير منسوب (به پيامبر صلي الله عليه و آله) يعني قصد تكيه كردن تقرير شده است و يا براي دشمني با اعتقاد فاسد؛ يعني گمان عامي به وجوب آن است … (1)

روايات از طريق اهل سنت

1- البخاري: « … عن أبي حازم، عن سهل:

اشاره

قال: كان الناس يؤمرون أن يضع الرجل اليد اليمني علي ذراعه اليسري في الصلاة.

قال أبو حازم: لا أعلمه إلا أن ينمي ذلك إلي النبي صلي الله عليه و آله قال إسماعيل:

يمني ذلك، و لم يقل ينمي).

بخاري: … از ابي حازم، از سهل بن سعد نقل كرده: مردم فرمان يافته اند كه در نماز دست راست خود را بر روي دست چپ بگذارند.

ابو حازم مي گويد:؟ من گمان نمي كنم كه اين امر، به كسي جز پيامبر صلي الله عليه و آله منسوب باشد.

ص: 27


1- الفقه الاسلامي و أدلّته، ج 2، ص 874.

اسماعيل مي گويد: منسوب شده است و نمي گويد: چه كسي نسبت داده است. (1)

دقت و تأمل در معناي روايت

اشاره

معلوم نيست كه چه كسي آنان را به قرار دادن دست راست بر چپ فرمان داده است؛ چنان كه راوي اين حديث (ابو حازم) نيز يقين ندارد كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمان داده باشد و به اين خاطر است كه مي گويد:

نمي دانم، مگر اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله به آن فرمان داده باشد.

پس اين روايت مرسل است و دلالت آن نه تنها واضح نيست كه مبهم نيز هست؛ چنانكه از بيان عيني و شوكاني و ساير شارحان اين حديث نيز فهميده مي شود.

الف) عيني مي گويد:

كلمۀ (يُنمي) در اين حديث با ضمّ ياء و فتح ميم و صيغه مجهول است و با فتح يا، بر صيغۀ معلوم نگفته اند بنابراين حديث مرسل است؛ چون ابو حازم معين نكرده كه چه كسي آن را نسبت داده است و اگر صيغۀ معلوم (ينمي) باشد، حديث متصل است. (2)

پس اين حديث، كه داراي احتمالات فراوان است، نمي تواند سنت را اثبات كند و نمي توان آن را به طور قطع و جزم به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نسبت دهد.

ص: 28


1- بخاري، ج 1، ص 135؛ الموطا، ج 1، ص 158.
2- عمدة القاري، ج 5، ص 278.
ب) سيوطي:

اسماعيل مي گويد: يُنمي (با ضمّ اوّل و فتح ميم) به لفظ مجهول است و نگفته است ينمي به لفظ معلوم و اسماعيل همان ابن ابي اويس است. (1)

ج) شوكاني:

بعضي اين حديث را معيوب دانسته اند، چون شخص ابو حازم نيز در آن ظن داشته است … و اگر اين حديث مرفوع- يعني صحيح- بود و از پيامبر صلي الله عليه و آله صادر شده بود، ديگر لازم نبود ابو حازم بگويد: نمي دانم! (لٰا أعلمه). (2)

2- «روايت صحيح مسلم:

زهير بن حرب، حدثنا عفان، حدثنا همام، حدثنا محمد بن جحادة، حدثني عبد الجبار بن وائل، عن علقمة بن وائل و مولي لهم، أنهما حدثاه عن أبيه وائل بن حجر، أنه رأي النبي صلي الله عليه و آله رفع يديه حين دخل في الصلاة، كبر- و صف همام حيال أذنيه، ثم التحف بثوبه، ثم وضع يديه اليمني علي اليسري).

روايت صحيح مسلم: زهير بن حرب از عفان از همام، از محمد بن جحاده، از عبد الجبار بن وائل، از علقمة بن وائل و غلام آنها، از وائل بن حجر نقل مي كند پيامبر صلي الله عليه و آله را ديد كه وقتي خواست وارد نماز شود، دست ها را بلند كرد و تكبير گفت و دست ها را در مقابل گوش ها قرار داد؟ سپس خود را در لباسش پوشاند، آنگاه دست راستش را بر چپ قرار داد … (3)

ص: 29


1- التوشيح علي الجامع الصحيح البخاري، ج 1، ص 463.
2- نيل الاوطار 2: 186.
3- صحيح مسلم، ج 1، ص 150؛ دارقطني، ج 1، ص 286، ح 8 و 11.

بايد گفت: دلالت اين حديث روشن نيست زيرا در اينجا سخن از سنت فعليه پيامبر صلي الله عليه و آله به ميان آمده و نمي توان تشخيص داد كه اين كار به عنوان وجوب و يا استحباب و يا اباحه بوده، و آيا از روي اختيار بوده و يا اضطرار.

و اين كار به چه غرض و انگيزه اي بوده؟ آيا به قصد اشاره به اين كه امري شرعي است و يا به قصد اين كه مي خواست آن ردا و لباسي را كه پوشيده، از شانۀ حضرت به زمين نيفتد و يا به لحاظ سرما و يا كسالت ولي اين روايت مرسل است؛ چون علقمة بن وائل راوي حديث است و او از پدرش نقل مي كند در حالي كه بعد از وفات پدرش به دنيا آمده است! پس نمي تواند از پدرش شنيده باشد.

ابن حجر مي گويد: عسكري از ابن معين حكايت مي كند كه گفت:

روايت علقمة بن وائل از پدرش مرسل است (1) و بعضي نيز گفته اند كه او كودك خردسالي بوده و نمي توانسته نماز پدرش را درك كند. (2)

ولي نتيجه در هر دو صورت يكي است؛ زيرا چنين كسي كه نماز پدرش را نمي توانست درك كند، چگونه مي تواند از پدرش حديث نقل كند! افزون بر آن، (مولي لهم) (3) علام آنها نيز كه در روايت آمده معلوم نيست مراد كيست؟د.

ص: 30


1- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 247؛ تهذيب الكمال، ج 13، ص 193 (حاشيه).
2- تهذيب التهذيب، ج 8، ص 314.
3- شايد مولي در اينجا به معناي ولاء ضمان جريره و يا به معناي ديگري باشد.

3- الموطأ:

اشاره

(حدثني يحيي بن مالك، عن عبد الكريم بن أبي المخارق البصري، أنه قال: من كلام النبوة (إذا لم تستحيي فافعل ما شئت) و وضع اليدين إحداهما علي الأخري في الصلاة (يضع اليمني علي اليسري) و تعجيل الفطر، … ).

موطا: مالك بن انس، از عبد الكريم بن أبي المخارق بصري نقل مي كند كه گفت: از سخنان نبوت اين است: اگر شرم و حيا نداري هر چه مي خواهي انجام بده. و قرار دادن دستها روي هم، به هنگام نماز خواندن …

ابن عبد اللّٰه مي گويد: (يضع اليُمني عَلَي اليسريٰ) اين عبارت كلام مالك بن انس است و جزء حديث نيست. (1)

بحثي در سند اين روايت

1- در اين سند: عبد الكريم بن ابي المخارق است و معمر از ايوب نقل كرده كه او ثقه نيست و عبد الرحمن بن مهدي او را متهم به عدم تقوي و عدم پرهيزكاري نموده و احمد بن احمد او را تضعيف كرده است يحيي بن معين نيز او را ضعيف شمرده است و ابن حبان او را كثير الوهم و داراي خطاهاي فاحش و غير قابل احتجاج مي داند … و ابن عبد البر مي گويد: تضعيف او اجماعي است و لذا مالك روايتي را كه مشتمل بر احكام باشد از او نقل نكرده و آنچه را نقل كرده از مستحبات است. (2)

ص: 31


1- موطا، ج 1، ص 158؛ ج 1، ص 78، كتاب الأنبياء.
2- تهذيب الكمال، ج 12، ص 11؛ التهذيب التهذيب، ج 16، ص 326.

افزون بر آن، (مولي لهم) غلام آنها نيز كه در روايت آمده، معلوم نيست، چه كسي است.

4- نصر بن علي از ابو احمد:

اشاره

از علاء بن صالح، از زرعه بن عبد الرحمن نقل مي كند كه گفت: از ابن زبير شنيدم كه مي گفت: رديف هم گذاشتن پاها؛ يعني كنار هم و صاف قرار دادن دست بر ديگري در نماز، از سنت است. (1)

چند نكته

اول: اين روايت با آنچه از نماز ابن زبير ثابت است، تعارض دارد كه او در نماز دست ها را مي انداخت.

دوم: اين روايت به پيامبر صلي الله عليه و آله اسناد داده نشده است.

سوم: در سند اين حديث علاء بن صالح تميميِ اسديِ كوفي است.

بخاري مي گويد: روايتش قابل قبول نيست لا يتابع.

و ابن مديني مي گويد: او (علاء بن صالح) روايات منكر نقل مي كند … (2)

5- محمد بن بكار بن ريّان:

از هشيم بن بشير، از حجاج بن أبي زينب، از ابي عثمان نهدي، از ابن مسعود نقل كرده است كه أنه كان يصلي فوضع يده اليسري علي اليمني، فرآه النبي صلي الله عليه و آله فوضع يده اليمني علي اليسري،

ص: 32


1- سنن ابي داود، ج 1، ص 201.
2- تهذيب التهذيب، ج 8، ص 164؛ سنن ابي داود، ج 1، ص 201.

هنگام نماز دست راستش را بر چپ قرار مي داد، چون پيامبر صلي الله عليه و آله او را چنين ديد دست چپ بر دست راستش قرار داد. (1)

در سند اين حديث هشيم است، و مراد هشيم بن قاسم واسطي است كه متهم به تدليس و دستكاري در احاديث است و در آخر عمرش از نظر حس و هوش تغيير پيدا كرد يحيي بن معين نيز درباره اش مي گويد: معلوم نبود چه چيزي از سرش بيرون مي آمد يعني چه بر زبان جاري مي كند. (2)

بنابراين، راجع به او حرف و سخن بسيار است؛ و روايتش نيز پذيرفته نيست.

و همچنين در سند اين روايت حجاج بن ابي زينب سلمي (ابو يوسف صيقل واسطي) است و او نزد اهل سنت ضعيف شمرده شده است.

احمد بن حنبل نيز مي گويد: بيم دارم كه روايت او ضعيف باشد.

نسائي نيز مي گويد: قوي نيست و دارقطني مي گويد: قوي و حافظ نيست. (3)

6- محمد بن محبوب:

از حفص بن غياث، از عبد الرحمن بن اسحاق، از زياد بن زيد، از ابي جحيفه، از علي عليه السلام نقل مي كند كه فرمود:

السنة وضع الكف علي الكف في الصلاة تحت السرة،

ص: 33


1- ابو داود، ج 1، ص 200؛ ابن ماجۀ قزويني، ج 1، ص 266.
2- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 56.
3- تهذيب التهذيب، ج 3، ص 318.

قرار دادن كف دست بر كف دست ديگر در نماز در زير ناف از سنت است. (1)

در سند اين حديث زياد بن زيد است كه مجهول است؛ چنان- كه به نقل عسقلاني از- ابي حاتم نيز به آن تصريح كرده است. در تهذيب التهذيب نيز آمده است: زياد بن زيد سوائي اعسم كوفي. ابو حاتم مي گويد: مجهول است. ابو داود از او به نقل از حضرت علي عليه السلام يك حديث نقل كرده است كه فرمود: قرار دادن كف دست بر كف دست زير ناف در نماز از سنت است. (2) بخاري مي گويد: بايد در اين روايت تأمل كرد.

و نيز در اين روايت عبد الرحمن بن اسحاق است كه علما بر ضعيف بودن او اتفاق دارند.

7- محمد بن قدامه:

(يعني ابن اعين) از ابي طالوت عبد السلام، از ابو جرير ضبي، از پدرش نقل مي كند:

رأيت عليا يمسك شماله بيمينه علي الرسغ فوق السرة، حضرت علي عليه السلام را ديدم كه دست راستش را به وسيلۀ دست چپش بر مفصل مچ، بالاي ناف گرفته است.

در سند اين روايت ابو طالوت؛ يعني عبد السلام نهدي است. ابن سعد مي گويد: او در روايت ضعيف است. (3)

ص: 34


1- ابو داود، ج 1، ص 201؛ دارقطني، ج 1، ص 286، ح 10؛ سنن كبري، ج 2، ص 43.
2- تهذيب التهذيب، ج 3، ص 318.
3- ابو داود، ج 1، ص 201؛ نيل الأوطار، ج 2، ص 188.

و نيز در سند اين روايت ابن جرير ضبي است. ابن حجر مي گويد:

در ميزان الاعتدال، با خط ذهبي خواندم كه او ناشناس يعني مجهول است. (1)

8- مسدّد …

از عبد الرحمن بن اسحاق كوفي، از سيار ابي حكم، از ابي وائل، از ابو هريره نقل مي كند كه گفت:

أخذ الأكف علي الأكف في الصلاة من السنة، گرفتن كف دست به وسيلۀ كف دست زير ناف در نماز (سنت است) (2)

و نيز دارقطني با اختلاف اندكي آورده است: قرار دادن كف دست بر كف، در نماز، سنت است. (3)

لازم به گفتن است كه در سند اين حديث عبد الرحمن بن اسحاق كوفي است و او نزد علماء رجال ضعيف است.

ابن معين مي گويد: او ضعيف، ناچيز و بي ارزش است. ابن سعد و يعقوب بن سفيان و ابو داود و نسائي و ابن حبان او را ضعيف مي شمارند و بخاري مي گويد: در او تأمّل است. (4)

افزون بر آن، ابو هريره اين عمل را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت نداده است.

چون موارد مشابهي بوده كه پس از تحقيق و سؤال از ابو هريرة نام آن شخص را نمي برد. براي نمونه حديث (من أصبح جنبا فلا صيام

ص: 35


1- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 67.
2- ابو داود، ج 1، ص 201؛ نيل الأوطار، ج 2، ص 188.
3- سنن دارقطني، ج 1، ص 84.
4- تهذيب التهذيب، ج 6، ص 124.

له)، كسي كه بيدار شود و خود را با جنابت ببيند روزه او باطل است.

فإنه لما حوقق عليه قال: أخبرنيه مخبر و لم أسمعه من رسول الله صلي الله عليه و آله. (1)

هنگامي كه از او پرسيدند آيا خودت اين حديث را از پيامبر شنيدي؟

گفت: خير كسي برايم نقل كرد.

9- ابو توبه از هيثم:

اشاره

(يعني ابن حميد) از ثور، از سليمان بن موسي، از طاووس نقل مي كند كه گفت:

كان رسول الله صلي الله عليه و آله يضع يده اليمني علي يده اليسري، ثم يشد بينهما علي صدره، و هو في الصلاة، رسول خدا صلي الله عليه و آله دست راستش را بر دست چپ قرار مي داد و بر سينه اش مي گذاشت و نماز مي گزارد. (2)

چند اشكال

اولًا: طاووس (كه در اين روايت آمده) پيامبر صلي الله عليه و آله را درك نكرده و جزو تابعين است. پس اين روايت مرسل است.

ثالثاً: در سند اين حديث هيثم بن حميد آمده، كه ابو داود و ابو مسهّر (3) او را ضعيف شمرده اند ابو مسهّر مي گويد، از اهل تخصص (در علم و حديث) و راسخ نبود و اهل حفظ هم نبود و من از نقل

ص: 36


1- . تاريخ مدينة دمشق، ج 19، ص 122، البداية و النهاية، ج 8، ص 109، سير أعلام النبلاء، ج 2، ص 608.
2- ابو داود، ج 1، ص 201.
3- نام او عبد الاعلي بن مسهر عنساني و مشقي، متولد 218- 140 مي باشد. سير اعلام النبلاء 10: 328.

حديث او خودداري مي كنم و او را ضعيف مي شمارم. (1)

10- ترمذي:

قتيبه، از ابو الأحوص، از سماك بن حرب، از قبيصة بن هلب، از پدرش نقل كرده كه گفت:

كان رسول الله صلي الله عليه و آله يؤمنا فيأخذ شماله بيمينه، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر ما امامت مي كرد، در حالي كه دست چپش را به وسيلۀ دست راستش گرفته بود. (2)

ولي در سند اين حديث قبيصة بن هلب؛ يعني قبيصة بن يزيد طائي است و او چنان كه ابن مديني و نسائي نيز گفته اند: مجهول است. (3)

11- ابن ماجه:

علي بن محمد از عبد اللّٰه بن ادريس از بشر بن معاذ ضرير، از بشر بن مفضل، از عاصم بن كليب، از پدرش از وائل بن حجر نقل كرده اند كه گفت: ديدم پيامبر صلي الله عليه و آله نماز مي گزارد و دست چپش را به وسيلۀ دست راست گرفته بود. (4)

لازم است گفته شود كه بسياري از روايات كتاب سنن ابن ماجه ضعيف است.

ابن حجر مي گويد: كتاب او در سنن جامع و ابواب و غرائب آن خوب است ولي در آن، روايات بسيار ضعيفي وجود دارد؛ به حدّي كه شنيده ام سرّي گفته است: هرگاه در اين كتاب روايت منفرد و تنهايي ديده شود، در بسياري از موارد ضعيف است.

ص: 37


1- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 82.
2- الجامع الصحيح، ج 2، ص 32؛ دارقطني، ج 1، ص 286، ح 8 و 11.
3- تهذيب التهذيب، ج 7، ص 247؛ تهذيب الكمال، ج 13، ص 193 (حاشيه).
4- ابن ماجه، ج 1، ص 266.

أبي زرعه نيز مي گويد: ليس فيه إلا نحو سبعة أحاديث، در آن، در آن، روايت صحيح وجود ندارد به جز هفت حديث … (1)

ذهبي مي گويد: رواياتي كه در ابن ماجه حجيت ندارد، بسيار است و شايد به هزار برسد. (2)

علاوه بر آن، ابو داود: روايت عاصم بن كليب از پدر، و او از جدش را بي اعتبار مي داند. (3)

12- دارمي:

ابو نعيم از زهير، از ابو اسحاق، از عبد الجبّار بن وائل، از پدرش نقل كرده كه گفت: رأيت رسول الله صلي الله عليه و آله يضع يده اليمني علي اليسري قريبا من الرسغ، ديدم رسول خدا صلي الله عليه و آله دست راستش را بر چپ، نزديك بازو و مفصل (4) قرار داده بود. (5)

در اينجا بايد متذكر شد كه عبد الجبار بن وائل از پدرش نشنيده است؛ زيرا پس از مرگ پدرش متولد شده است.

ابن حبان در الثقات مي گويد: هر كسي فكر كند، ابن وائل از پدرش شنيده است، توهمي بيش نيست؛ چون پدرش وفات يافت در حالي كه مادرش به او حامله بود. بخاري نيز مي گويد: صحيح نيست كه گفته شود، او از پدرش (روايت)

ص: 38


1- تهذيب التهذيب، ج 9، ص 468.
2- سير أعلام النبلاء، ج 13، ص 279.
3- ؛ تهذيب الكمال، ج 15، ص 412، (عاصم بن كليب عن أبيه عن جده ليس بشي ء.) (حاشيه).
4- مفصل، بين ساعد و كف است، فتح الباري، ج 2، ص 224.
5- سير اعلام النبلاء، 13: 279.

شنيده است، چون پدرش پيش از تولد او وفات يافته بود و ابن سعد نيز مي گويد: … در اين باره مي گويند كه او از پدرش روايت كرده و از سويي مي گويند: پدرش را نديده است!

ابو حاتم و ابن جرير طبري و جريري و يعقوب بن سفيان و يعقوب بن شيبه و دارقطني و حاكم و پيش از آنها ابن مديني و ديگران نيز قريب به اين مطالب گفته اند. (1)

13- دارقطني:

ابو محمد صاعد از علي بن مسلم، از اسماعيل بن ابان ورّاق، از مندل، از ابن ابي ليليٰ، از قاسم بن عبد الرحمن از پدرش، از عبد اللّٰه بن مسعود نقل كرده است كه إن النبي كان يأخذ شماله بيمينه في الصلاة، پيامبر صلي الله عليه و آله در نماز دست چپش را به وسيلۀ دست راستش مي گرفت. (2)

در سند اين حديث، مندل؛ يعني ابن علي عنزي است كه نزد اهل سنت ضعيف شمرده و بخاري نيز او را در شمار ضعيفان قرار داده است. نسائي نيز او را ضعيف مي شمارد ابن سعد هم مي گويد: ضعف دارد، جوزجاني مي گويد: روايتش سست است و ساجي مي گويد:

ثقه و قابل اعتماد نيست؛ چون روايت منكر و غريب نقل مي كند ابن قانع و دارقطني مي گويند: ضعيف است. ابن حبان مي گويد: او از كساني است كه به سبب بدي حافظه اش، مرسله را مرفوعه مي داند و روايات موقوف را مسند به شمار مي آورد، پس مستحق ترك است.

ص: 39


1- تهذيب التهذيب، ج 6، ص 96.
2- دارقطني، ج 1، ص 283، ح 1.

طحاوي نيز مي گويد: او به هيچ وجه اهل تثبت در روايت نيست؟

و نمي توان به حديثش احتجاج و استدلال كرد. (1)

14- دارقطني:

عبد اللّٰه بن محمد بن عبد العزيز، از شجاع بن مخلد، از هشيم، از منصور، از محمد بن انصاري، از عايشه نقل مي كند كه گفت:

ثلاثة من النبوة … و وضع اليد اليمني علي اليسري في الصلاة، سه چيز از خصوصيات و ويژگي هاي نبوت است:

… و قرار دادن دست راست بر چپ هنگام نماز. (2)

در اين حديث محمد بن ابان انصاري است كه ممكن نيست از عايشه نقل كرده باشد، پس اين روايت مرسل است. (3)

ذهبي به نقل از بخاري مي گويد: لا يعرف له سماع منها، يعني معهود نيست كه ايشان روايتي از عايشه شنيده باشد. (4)

همچنين هشيم (ابن منصور) است كه پيشتر دربارۀ ضعيف بودن او سخن گفتيم. (5)

15- دارقطني:

ابن صاعد از زياد بن ايوب، از نصر بن اسماعيل، از ابن ابي ليلي، از عطا، از أبو هريره، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي كند كه فرمود:

ص: 40


1- تهذيب التهذيب، ج 1، ص 266.
2- دارقطني، ج 1، ص 284، ح 2.
3- دارقطني، ج 1، ص 284.
4- ميزان الاعتدال، ج 3، ص 454.
5- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 56.

أمرنا معاشر الأنبياء … و نضرب بأيماننا علي شمائلنا في الصلاة، ما گروه پيامبران امر شديم به اينكه … در نماز دست راستمان را بر دست چپمان بزنيم. (1)

در سند اين حديث، نضر بن اسماعيل؛ يعني أبو مغيره است احمد و نسائي و ابو زرعه گفته اند: او قوي نيست. از ابن معين نيز بنابر قولي نقل شده كه او ضعيف است.

ابن حبّان مي گويد: اشتباه او فاحش و وهم و خيالات او بسيار است. پس مستحق ترك است. حاكم نيز مي گويد: او نزد آنها (اهل سنت) قوي نيست. ساجي مي گويد: روايت هاي غريب دارد. (2)

16- دارقطني:

ابن سكين از عبد الحميد بن محمد از مخلد بن يزيد، از طلحه، از عطا، از ابن عباس، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:

إنا معاشر الأنبياء أمرنا … أن نمسك بأيماننا علي شمائلنا في الصلاة، ما گروه پيامبران فرمان يافته ايم كه … در نماز دست راست را بر چپ قرار دهيم. (3)

در سند اين حديث طلحه (بن عمرو بن عثمان حضرمي كوفي) است. و همه او را ضعيف مي شمارند. احمد مي گويد: ارزشي ندارد و روايتش متروك است

ص: 41


1- سنن دارقطني، ج 1، ص 284، ح 3.
2- تهذيب التهذيب، ج 10، ص 388.
3- سنن دارقطني، ج 1، ص 284، ح 3.

ابن معين مي گويد: ارزشي ندارد و ضعيف است. جوزجاني نيز گفته است: كسي از روايتش راضي نيست. ابو حاتم مي گويد: قوي نيست و نزد اهل سنت سست شمرده شده است. ابو داود مي گويد: ضعيف است. نسائي مي گويد: حديث او متروك است. بخاري مي گويد: ارزشي ندارد. يحيي بن معين نيز نسبت به او نگاه منفي دارد.

ابن سعد مي گويد: او احاديث بسيار ضعيف، زياد دارد.

ابن مديني مي گويد: ضعيف است و ارزشي ندارد. ابو زرعه و عجلي و دارقطني مي گويند: ضعيف است. فسوي او را در باب كساني كه به روايت آنها توجهي نمي شود آورده است.

ابن حبان مي گويد: او از ثقات چيزي نقل نكرده، مگر آنچه را كه نوشتن آن جايز نبوده و اين احاديث را نقل نكرده اند مگر از باب تعجب. (1)

17- دارقطني:

محمد بن مخلد از محمد بن اسماعيل حساني، از وكيع از يزيد بن زياد بن ابي جعد، از عاصم جحدري، از عقبه بن ظهير، از حضرت علي عليه السلام نقل كرده كه در مورد (فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ) فرمود: وضع اليمين علي الشمال في الصلاة، يعني قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز. (2)

در اين روايت نام وكيع آمده است كه مي گويند او در پانصد روايت به خطا رفته است. (3)

ص: 42


1- تهذيب التهذيب، ج 5، ص 21.
2- دارقطني، ج 1، ص 285.
3- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 114.

مروزي نيز گفته است كه او در آخر عمر احاديث را از حفظ نقل مي كرد و الفاظ آن را تغيير مي داد، گويا حديث را نقل معني مي كرد و از اهل لسان نبود. (1)

17- دارقطني:

احمد بن محمد بن جعفر جوزي، از مضر بن محمد از يحيي بن معين، از محمد بن حسن واسطي، از حجاج بن ابي زينب، از ابو سفيان، از جابر نقل كرده مي گويد:

مر رسول الله صلي الله عليه و آله برجل شماله علي يمينه … مثله، رسول خدا صلي الله عليه و آله به مردي برخورد كرد كه دست چپش را بر دست راستش قرار داده بود … پس پيامبر دست راستش را گرفته و بر دست چپ قرار داد. (2)

در اين حديث حجاج بن ابي زينب امده كه دربارۀ ضعيف بودن او پيش از اين سخن گفتيم.

19- دارقطني:

در جاي ديگر از حجاج بن ابي زينب، از ابن مسعود نيز همانند آن را نقل كرده است كه اين حديث نيز به خاطر وجود ابن ابي زينب در شمار راويان، ضعيف است. (3)

20- حسن بن خضر

در مصر از محمد بن احمد ابو العلاء، از محمد بن سوار، از ابو خالد احمد، از حميد، از انس نقل مي كند و مي گويد:

كان رسول الله صلي الله عليه و آله إذا قام في الصلاة، قال: هكذا و هكذا عن يمينه

ص: 43


1- تهذيب التهذيب، ج 11، ص 114.
2- دارقطني، ج 1، ص 287 و 13 ح 14.
3- دارقطني، ج 1، ص 287 و 13 ح 14.

و عن شماله، رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه به نماز مي ايستاد به طرف دست راست و چپش مي گفت: اين گونه و آن گونه باشيد … (1)

در اين روايت ابو خالد احمد (سليمان بن حيان ازدي) آمده است كه بعضي در مورد حفظ و ضابط بودن او سخن گفته اند.

ابن معين مي گويد: حجت نيست و أبو بكر بزاز در كتاب سنن مي گويد: او از كساني نيست كه زيارت (در روايتهايش) حجت باشد، چون اهل علم به نقل او اتفاق دارند؟ او حافظ نبوده و احاديثي را از اعمش و ديگران (كه اعتنايي به آن روايات نيست) نقل كرده است. (2)

حجت نيست و أبو بكر بزار در كتاب سنن مي گويد: او از كساني نيست كه رواياتش حجت باشد، چون اهل علم به اتفاق دارند كه او حافظ نبوده و احاديثي را از اعمش و ديگران (كه اعتنايي به آن روايات نيست) نقل كرده است. (3)

اضافه بر آن اين حديث هيچ دلالتي بر مورد بحث ندارد چون مفاد آن اين است كه پيامبر صلي الله عليه و آله از سمت راست و چپ خود به نماز گران مي فرمود، و چنان باشد و اين ربطي به تكفير ندارد.

21- احمد بن حنبل:

از محمد بن حسن واسطي (مزني) از ابو يوسف حجاج يعني ابن ابي زينب صيقل- از ابو سفيان، از جابر نقل مي كند، مر رسول الله صلي الله عليه و آله برجل و هو يصلي و قد وضع يده اليسري علي اليمني فانتزعها و وضع اليمني علي اليسري، پيامبر صلي الله عليه و آله مردي را ديد كه نماز مي خواند در حالي كه دست چپ را بر روي دست راست قرار داده بود آن حضرت بي درنگ دست راست او را بر دست چپش قرار داد. (4)

ص: 44


1- دارقطني، ج 1، ص 287، ح 15.
2- تهذيب التهذيب، ج 4، ص
3- تهذيب التهذيب، ج 4، ص 160.
4- مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 381.

در سند اين حديث، أبو يوسف حجاج است، كه مورد تأمل علماي رجال قرار گرفته. احمد بن حنبل دربارۀ او گفته است ترس آن مي رود كه او ضعيف باشد.

و ابن المديني گفته است او ضعيف است.

نسائي نيز گفته است: او قوي نيست دارقطني مي گويد: نه قوي و نه حافظ است. (1).

و همچنين در سند اين حديث، محمد بن حسن واسطي قرار دارد كه او هم مورد بحث و تأمل است و ابن حبان او را در رديف ضعفاء قرار داده و درباره اش گفته است:

او در سند احاديث تصرف مي كرد. (2)

چكيده بحث

اشاره

مجموع رواياتي كه افادۀ تكفير مي كند خالي از اشكال دلالي و ضعف سندي نيست.

حديث اول

- كه از بخاري نقل شده، اشكال دلالي دارد و از شبهه مرسل بودن نيز خالي نيست و اسناد آن (همانطور كه عيني و شوكاني نيز تصريح كرده اند) به پيامبر صلي الله عليه و آله ثابت نيست.

حديث دوم

- از مسلم نقل شده و در آن علقمة بن وائل آمده كه از

ص: 45


1- تهذيب التهذيب، ج 2، ص 177؛ سير اعلام النبلاء، ج 7، ص 75.
2- تهذيب التهذيب، ج 9، ص 104.

پدرش نقل مي كند. اين روايت مرسل است، چون او بعد از مرگ پدرش متولد شده است.

حديث سوم

- از ابو داود نقل شده و علاء بن صالح از راويان آن است كه اعتنايي به روايت او نمي شود (و مورد قبول نيست)؛ چنان كه بخاري نيز به آن تصريح كرده است و اضافه بر آن، با حديث ديگري كه از ابن زبير نقل شده تعارض دارد.

حديث چهارم

- از ابي داود نقل شده و در سند آن هشيم آمده كه مدلس است و روايت را دستكاري مي كند و تغيير در خود او هم نيز پيدا شده است؟ و ديگر آن كه حجّاج در آن آمده است كه او نيز ضعيف است.

حديث پنجم

- از ابي داود نقل شده و در سند آن زياد بن زيد قرار دارد كه مجهول است و ديگر آن كه عبد الرحمن بن اسحاق در اين سند است كه به اتفاق علما ضعيف است.

حديث ششم

- از ابي داود نقل شده و در آن طالوت است حديث او ضعيف است و نيز ضبّي در آن آمده و او نيز ناشناس و مجهول است.

حديث هفتم

- از ابي داود نقل و در آن عبد الرحمن بن اسحاق است كه او نيز ضعيف است.

حديث هشتم

- از ابي داود نقل شده و در آن هشيم آمده كه ضعيف است و اضافه بر آن اين روايت مرسل است؛ چون طاووس تابعي است و پيامبر صلي الله عليه و آله را نديده و از آن حضرت حديثي نقل نكرده است.

ص: 46

حديث نهم

- روايت ترمذي است و در سند آن قبيصه آمده كه مجهول است.

حديث دهم

- حديث ابن ماجه است كه غالب روايات آن، جز هفت مورد، ضعيف است.

حديث يازدهم

- حديث دارمي است و در آن عبد الجبار از پدرش نقل مي كند. اين روايت مرسل است؛ چون عبد الجبار بعد از مرگ پدرش متولد شده و بنابراين، از پدرش اين روايت را نشنيده است.

حديث دوازدهم

- از دارقطني نقل شده و در آن مندل آمده كه ضعيف است.

حديث سيزدهم- از دارقطني نقل شده و در آن محمد بن ابان انصاري آمده كه امكان ندارد از عايشه نقل كرده باشد، پس اين روايت مرسل است و نيز هشيم در سند اين روايت آمده كه ضعيف است.

حديث چهاردهم

- از دارقطني نقل شده و در آن نضر بن اسماعيل آمده كه ضعيف است.

حديث پانزدهم- در سند آن طلحه آمده كه همه او را ضعيف مي دانند.

حديث شانزدهم

- از دارقطني نقل شده و در آن وكيع آمده كه در پانصد حديث به خطا رفته است.

حديث هفدهم و حديث هجدهم

- از دارقطني نقل شده و در آن دو، حجاج بن ابي زينب آمده كه ضعيف است.

ص: 47

حديث نوزدهم

- از دارقطني نقل شده و در آن ابو خالد احمد آمده كه در او حرفها بسيار است و حديثش حجت نيست.

و از نظر دلالت چندان واضح نيست كه مراد همين تكفير (دست و روي دست گذاشتن باشد). بنابراين، مستندي كه بتوان در اين مقام بر آن تكيه كرد و به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت داد كه آن حضرت دست راستش را بر چپ قرار مي داد باقي نماند، اضافه بر آن، بعضي از اصحاب و ائمه مذاهب؛ مانند ابن زبير و امام مالك و ابن سيرين و حسن بصري و نخعي و … آن را ناپسند مي دانستند و اعتقاد به ارسال داشتند و مذهب اهل بيت عليهم السلام نيز چنان كه از روايات و فتاوي فهميده مي شود معتقد به عدم جواز و غير شرعي بودن آن است.

پس مي توان گفت اين عمل به بدعت نزديكتر است تا به سنت. وَ السَّلٰامُ عَليٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُديٰ

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109